به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.
روزگار ما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی دل ما را نداشت
پیش پای ما سنگی گذاشت
بی خبر از مرگ ما پروا نداشت
آخر این غصه هجران بودو بس
حسرت رنج و فراوان بودو پس......
منطره ای از کوه سبلان
منطره از برج ایفل لندن در حال ساخت
نوشته شده در چهارشنبه 91 مرداد 4ساعت
11:25 عصر توسط yaserahmadzadeh| نظرات شما () |
نوشته شده در چهارشنبه 91 مرداد 4ساعت
11:7 عصر توسط yaserahmadzadeh| نظرات شما () |
به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.
به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.
به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.
به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.
و به انسان گفتم عشق چیست؟
اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!!
نوشته شده در چهارشنبه 91 مرداد 4ساعت
11:5 عصر توسط yaserahmadzadeh| نظرات شما () |
نوشته شده در چهارشنبه 91 مرداد 4ساعت
8:38 عصر توسط yaserahmadzadeh| نظرات شما () |